بسیج , راز عشق و ایمان

تصاویر شهیدان راه انقلاب

بسیج , راز عشق و ایمان

تصاویر شهیدان راه انقلاب

چرا باید بگوییم "امام خامنه ای"؟

چرا باید بگوییم "امام خامنه ای"؟

چه کسانی ولایت را رهبری و امت را به ملت تغییر دادند؟

• غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می‌کردند. شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند. • اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیا شد.

•ده سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید«امام خمینی»، نشد! همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».

•سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!».کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود.گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی"امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله"، اما"امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.

•یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانه‌های غربی آیا می‌پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ می‌خواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!

•شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!

•امامت‌محوری، امّت‌گرایی، عدالت‌گستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.

•امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمی‌خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشی ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما می‌گویی نمی‌خواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشین‌اش نمی‌گوییم امام!انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را می‌خواهم با شما دفن کنم! جمله‌ی دوم‌شان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.

•وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی»-که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».

•اما کلمه‌ی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداع و به نظام اسلامی تحمیل کردند، کلمه‌ی «توسعه»بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر(ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «توسعه» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم.

•در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «مستکبرین» و«مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت‌های جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آن‌ها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرت‌های جهانی» باید با آن‌ها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر»؛ یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند!

•پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند.

•تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است.

•شما هر لعنتی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید «امام خامنه‌ای».

•مشکلی که هست هم این است که همه می‌گویند «دیگران بگویند ما هم می‌گوییم!». اصولگراها می‌گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می‌گوییم!صداوسیما می‌گوید ما که از روحانیون نمی‌توانیم جلو بیفتیم!روحانیون می‌گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی‌توانیم جلوی مردم بگوییم!مدیران ارشد می‌گویند وقتی جوانان انقلابی هم نمی‌گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...

•بعضی هم می‌گویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمت‌الله طبرزدی) این کار را کرده و سابقه‌ی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوب‌ها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آن‌ها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.

•آیت‌الله سید محمدباقر حکیم پا می‌شود می‌رود نجف. از آن‌جا نامه می‌نویسد به «حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای». یک هفته بعد شهیدش می‌کنند.آن مرد بزرگ می‌فهمد که باید از آن‌جا پیغام دهد «امام خامنه‌ای». سید حسن نصرالله می‌فهمد در سخت‌ترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه‌ای! ما اینجا نشسته‌ایم و نمی‌گوییم!

•اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، می‌فرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آن‌جا ندا داده می‌شود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون».هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.

منبع: عماریون/http://www.ammariyon.ir/fa/pages/?cid=5851

ترفندهای پاسداری در وصیتنـامه ی شهید کمیل صفری

کمیل جان ، داداش جان

گوش می کردم و زجه می زدم

زجه می زدم

زجه می زدم

زجه می زدم

...

کمیل جان داداش جان. بیادم باش. کمکم کن . ای قربانت ابوذر. ای فدایت ابوذر.

ای شهید. ای داداش.

***

اللهم صل علی محمد و آل محمد

خدایا ، جایگاه کمیل عالی است . متعالی اش بگردان به حق مادر حسنین ، فاطمه زهرا سلام الله علیها

اللهم صل علی محمد و آل محمد

BBC ، بی حیثیت ترین رسانه ی جهان

"بی بی سی" امروز در خبری با عنوان "محکومیت قتل عام سوریه در شهر الحوله همزمان با افزایش خشم" از عکسی استفاده کرد که «مارکو دی لائورو» عکاس ایتالیایی در سال 2003 میلادی و از قتل عام و کشتار مردم عراق گرفته بود.

در زیرنویس این عکس در پایگاه خبری بی‌بی‌سی آمده است که این تصویر توسط یکی از «فعالان» گرفته شده است و به طور مستقل تائید نمی‌شود اما باورها بر این است که این عکس اجساد کودکانی را نشان می‌دهد که در شهر الحوله در انتظار دفن به سر می‌برند.

هنوز روشن نیست که بی‌بی‌سی با ادعای چندین سال سابقه کار حرفه‌ای چگونه به خود اجازه می‌دهد به دروغ عکسی را از 9 سال پیش که حاصل جنایت آمریکا در عراق است، به دولت سوریه نسبت بدهد و منبع آن را یک «فعال» اعلام کند.

«فعال» تنها منبعی است که رسانه‌های غربی در بیش از یک سال گذشته فضاسازی و اخبار بزرگ‌نمایی شده و گاه دروغ خود از سوریه را به نقل از آن اعلام می‌کنند. منبعی که نه هویت دارد نه می‌توان صحت آن را پیگیری و مشخص کرد. بنابراین می‌توان هر چیزی را حتی عکس جنایت آمریکا در 9 سال پیش در عراق را اقدام ارتش سوریه علیه مردم خود جا زد.

"مارکو دی لائورو" عکاس ایتالیایی عکسی که شبکه "بی بی سی" برای به تصویر کشیدن جنایات سوریه به دروغ استفاده کرده است، گفت که از ناکامی "بی بی سی" در نظارت بر منابع خبری خود شگفت زده شده است؛ این عکاس ایتالیایی گفت: ساعت 3 صبح به منزل رفتم و صفحه "بی بی سی" را باز کردم؛ در صفحه اول بی بی سی خبری درباره رویدادهای سوریه آمده بود و من تقریبا داشتم از روی صندلی خود می افتادم.

این عکاس در ادامه گفت: یکی از عکس های من از عراق توسط وب سایت "بی بی سی" برای به تصویر کشیدن اجساد قتل عام روز گذشته در سوریه استفاده شده بود و اعلام شده بود که این عکس توسط یکی از «فعالان سوری» ارسال شده است؛‌ این در حالیست که این عکس را من گرفته ام و در وب سایت خود من نیز این عکس وجود دارد.

مارکو دی لائورو عکاس ایتالیایی

در ادامه اظهارات این عکاس ایتالیایی آمده است: آنچه که من حقیقتا از آن شگفت زده هستم این است که چگونه یک سازمان خبری مانند "بی بی سی" منابع خبری خود را کنترل نمی کند و هر عکسی را که توسط هر کسی چه فعال، چه روزنامه نگار و هر کس دیگری که ارسال می شود، پست می کند.

"مارکو دی لائورو" در ادامه با اشاره به اینکه علاقه ای به معذرت خواهی "بی بی سی" به دلیل استفاده بدون رضایت او از این عکس ندارد، گفت: آنچه شگفت انگیز است این است که یک سازمان خبری از عکسی برای اثبات قتل عامی استفاده می کند که این روز گذشته در سوریه اتفاق افتاده است و این در حالیست که این عکس در سال 2003 میلادی و در جریان یک قتل عام کاملا متفاوت در عراق گرفته شده است.

پس از جنایت تروریست‌های سوریه در کشتار تعدادی کودک، تصاویری از شبکه‌هایی مانند الجزیره و بی‌بی‌سی انگلیسی منتشر و اعلام شد که کودکان کشته شده در این عکس نتیجه حملات ارتش سوریه است اما عکاسی ایتالیایی این عکس اعلام کرد که عکس این کشتار متعلق به 9 سال پیش در عراق است.

Marco Di Lauro:Somebody is using illegaly one of my images for anti syrian propaganda on the BBC web site front page.


Today Sunday May 27 at 0700 am London time the attached image which I took in Al Mussayyib in Iraq on March 27, 2003 (see caption below) was front page on BBC web site illustrating the massacre that happen in Houla the Syrian town and the caption and the web site was stating that the images was showing the bodies of all the people that have been killed in the massacre and that the image was received by the BBC by an unknown activist. Somebody is using my images as a propaganda against the Syrian government to prove the massacre.


Al Musayyib, Iraq - May 27, 2003
An Iraqi child jumps over a line of hundreds of bodies, in a school where they have been transported from a mass grave, to be identified. They were discovered in the desert in the outskirts of Al Musayyib, 40 km south of Baghdad. It has been estimated that between 10,000 and 15,000 Iraqis had been reported missing in the region south of Baghdad. People have been searching for days for identity cards or other clues among the skeletons to try to find the remains of brothers, fathers, mothers, sisters and even children who disappeared when Saddam's government crushed a Shi'ite uprising following the 1991 Gulf War.

Marco Di Lauro
Photographer
Reportage by Getty Images

هویت مقتولان جنایت الحوله معلوم است- قتل عام حامیان دولت سوریه

دو شاهد کشتار الحوله اعلام کردند که این کشتار نتیجه عملیاتی است که تروریست‌های مسلح در حق چند خانواده مشخص حامی دولت انجام شد. خانواده‌هایی که شرکت در تظاهرات ضددولتی نمی‌کردند یا نمی‌پذیرفتند که سلاح حمل کنند یا به تروریست‌ها پول بدهند.

افراد مسلح 25 می در کشتاری فجیع بیش از 100 نفر را کشتند که بیش از نیمی از آنان کودک و زن بودند که با گلوله مستقیم از فاصله نزدیک یا با چاقو کشته شده بودند.

به گزارش سانا، این دو شاهد تصویر و نامشان فاش نشد تا سلامت آنان به خطر نیفتد. این دو شرح دادند که تروریست‌ها در چند منطقه تجمع و در یک زمان به نقاط استقرار نیروهای ارتش حمله و از سلاح‌های سنگین استفاده کردند.

این دو تاکید کردند که تصاویری که به عنوان قربانی نمایش داده شده است، تصاویر کشته‌هایی است که قربانی افراد مسلح شدند به طوری که اجساد را جمع می‌کردند تا با تصویربرداری از آن، بهره‌برداری لازم انجام شود.

شاهد اول در گفت‌وگو با تلویزیون سوریه اعلام کرد: من قدم به قدم با افراد مسلح می‌رفتم و همه جزئیات کارشان را مشاهده کردم. سه روز قبل از کشتار، از چیزی و اتفاقی صحبت می‌کردند که قرار است روز جمعه رخ بدهد به طوری که میگفتند منحصر به فرد و بسیار بزرگ است. مکررا این موضوع صحبت می‌کردند به قدری که ما مشتاق شده بودیم که ببینیم چه اتفاقی است که قرار است رخ بدهد.

این شاهد عینی افزود: روز جمعه (25 می) بخشی از افراد مسلح در محله شمالی نزدیک به نقطه ایست ارتش متمرکز در میدان ساعت جمع شدند. برخی دیگر از افراد مسلح هم به سوی مسیر سد رفتند. این اسمی است که ما گذاشته‌ایم. دولت به آن مسیر طرابلس می‌گوید. منطقه دیگری‌ هم هست که ناصریه و خیابان ستو و خیابان شیرینی ابوزید نامیده می‌شود که به طرف کارگاه‌های سنگ مرر بیت‌الظاهر می‌رود.

این شاهد عینی افزود: افراد مسلح حاضر در محله شمالی شروع به تیراندازی هوایی کردند تا نقطه ایست نزدیک خود را اشغال کنند و وانمود کنند که الان آن را گلوله باران می‌کنند و می‌زنند زیرا خیلی سخت بود رسیدن به آن و کنترل کردن آن از آن مناطق پایین‌دستی.

پس از آن من به مسیر سد منتقل شدم و گروه‌های زیادی بودند مثل گروه خالد ابوالواحد که سلفی بود، گروه عبدالملک الصالح، نضال بکور، هیثم الحصان، عکرمه، عقرب، کفرلاها، تل ذهب، و همچنین افراد غریبه‌ای و دیگر افراد مسلحی که در پیرامون منطقه المفرزه شروع کردند به شلیک بی‌هدف که مردم و خانه‌ها را هدف شلیک خود قرار دادند.

بخشی بزرگ از این افراد نمی‌دانستند که چگونه از سلاح استفاده کنند چرا که یکی از آن یکی مسلسل پی‌کی‌سی در دست گرفت ولی نتوانست آن را کنترل کند و چند لحظه بعد آن را به عقب پرتاب کرد و یک نفر دیگر آرپی‌جی انداز خود را کنار گذاشت و حتی یک نفر دیگر چیزی شبیه یک خمپاره انداز در دست داشت که عقبش یک پروانه داشت اما به جای اینکه محل استقرار نیروهای ارتش را هدف بگیرد یکی از منازل مسکونی (بیت الزکاحی) را اشتباها هدف گرفت و دو نفر که در حال خوردن «مته» (نوعی چای) بودند، کشته شدند و این اتفاق جلوی چشمان دیگر افراد مسلح رخ داد.

بیشتر کشته‌ها وقتی کشته شدند که افراد مسلح به سوی خانواده‌های مشخصی می‌رفتند تا با آنان تسویه‌حساب کنند زیرا یا برخی اعضای وابسته به انان عضو پارلمان بودند یا اینکه آن خانواده حاضر نبود در تظاهرات علیه دولت شرکت کند و از دولت حمایت می‌کردند یا اینکه پول داشتند و حاضر نبودند برای افراد مسلح سلاحی خریداری کنند. این افراد در کنار این انگیره‌ها، به سراغ افرادی می‌رفتند و به دلیل اختلافات قبلی که داشتند، انتقام می‌گرفتند. مثلا خانواده سید با خانواده یکی از نمایندگان مجلس رابطه خویشاوندی داشت و خواستند به دلیل انتخابش در پارلمان، به او هدیه بدهند.

 

 

 

گروه الحصان بشدت از خاندان السید بدش می‌آمد. این گروه افرادش قاتل بودند و نمی‌دانستند انقلاب یعنی چه. کارشان قتل، دزدی و سرقت نفت از خط لوله نفت بود. مقدار هنگفتی هم پول همراه داشتند. این گروه مقابل منزل السید بود. آنسوی مسیر شیرینی ابوزید. پراکنده بودند و بی‌هدف شلیک می‌کردند و نه تنها سلاحشان به سوی نقطه ایست بازرسی نبود بلکه بخش انتهایی خانه السید را هدف گرفته بود. به سوی برادر السید و همسر برادرش و کودکانی که کشته شدند.

این شاهد عینی تاکید و سوال کرد: در کنار منزل السید منزل یکی از نزدیکان نضال بکور هست. چرا افراد این خانه زنده‌اند حال آنکه خانه‌شان کنار منزل کسانی است که کشته شدند؟

در بخشی دیگر هم خانه الغرو و حدو علی بکو و خانواده‌اش قرار دارد. اینها هم چیزی‌شان نشد. چرا دقیقا خانه السید هدف گرفته شده است؟ همین اتفاق درباره خانه عبدالرزاق هم افتاد. نزدیک آن هم خانه‌ای از وابستگان زاهر بکور بود که هیچ اتفاقی برایش نیفتاد. همینطور خانه‌های هرموش‌ها. یکی از آنها منزل یک معلم ریاضی است. از خانواده نعسان‌ها. چرا هیچ اتفاقی برای او و خانواده‌اش نیفتاد. اتفاقا منزل او نزدیک نقطه ایست بازرسی ارتش هم هست. فقط 5 متر با آن فاصله دارد. کشتار انجام شد زیرا برخی خانواده‌ها مشخصا هدف افراد مسلح قرار گرفتند.

شاهد عینی اول در ادامه تشریح کرد که تل‌دو چگونه منطقه‌ای است و خانواده‌های مختلف چگونه در آن ساکن هستند و چه کسی کجاست و کشتار دقیقا در چه نقاطی اتفاق افتاد و مکان ایست بازرسی ارتش و نیروهای ارتش یا حفظ امنیت در چه موقعیتی بود یا اینکه افراد مسلح در چه نقاطی متمرکز بودند و توضیح داد که چگونه حملات خود را انجام می‌دادند.

شاهد عینی دوم

شاهد عینی دوم یک خانم است که گفت: روز جمعه 25 می، گذشته از جمعه قبل از آن، تعداد افراد مسلح خیلی زیاد بود و حتی چهره‌های غریبی در منطقه تل‌دو دیده می‌شد.

وی افزود: افراد مسلح از نقطه‌ای در همسایگی ما شروع کردند به هدف گرفتن ایست بازرسی ارتش با خمپاره. کسی که خمپاره‌ها را می‌زد سعید فایز العکش بود. نیروی دولتی متوجه او شدند و او را هدف گرفتند و سعید فایز العکش مجروح و به بیمارستان صحرایی کفرلاها منتقل شد.

این خانم افزود: افراد مسلح پس از آن بشدت هرچه تمام‌تر به همان نقطه ایست بازرسی حمله کردند. گروه‌های دیگری هم بودند که تماس‌هایی داشتند. ما می‌شنیدیم که با بی‌سیم صحبت می‌کردند. بخشی از آنان در منطقه الناصریه و منطقه سد در مقابل ایست بازرسی دوم حضور داشتند که قبلا آتش گرفته بود. [و می‌گفتند] بخشی هم اینجا باقی خواهد ماند تا نیروهای دولتی در این ایست بازرسی به آنان مشغول باشند.

این شاهد عینی همچنین گفت: گروه‌های دیگری هم بودند مثلا گروه عقرب، یک گروه هم از کفرلاها و دیگری از تل‌دهب و دیگری از الطیبه به علاوه گروه‌هایی از رستن که با بی‌سیم صحبت می‌کردند و می‌شنیدیم که می‌گفتند مثلا برای ما گروهی از تل‌دهب یا گروه عقرب یا گروهی از رستن بفرستید.

این خانم که هویت وی فاش نشد، گفت: در میان این افراد، برخی افراد غریبه نیز بودند که برای اولین بار بود که می‌دیدیمشان. افرادی هم از طلف و البرج بودند ولی عده‌ این غریبه‌ها کمتر بود... .

حمله در همان وقت به ایست بازرسی ارتش شروع شد. حدود ساعت 13 و 30 دقیقه بود که ایست بازرسی سقوط کرد و برخی افرادش کشته شدند. تعداد زیادی هم از افراد مسلح کشته شد. سه ساعت ماندند تا آنان را از آنجا منتقل کنند.

افراد مسلح خودرو بی‌دی‌ام را با خمپاره زدند. دود غلیظی دیدیم که به آسمان رفت. سپس سلاح‌ها و مهمات موجود در نقطه ایست بازرسی را تصاحب کردند و به بخش شمالی محله بردند و سلاح‌ها را توزیع کردند.

این شاهد عینی افزود: افراد مسلح ساختمان محل ایست را هم فورا آتش زدند و هر چه در آن بود به سرقت بردند و آمدند بیمارستان را آتش زدند و حتی درختان زیاد پشت بیمارستان را هم که نزدیک به سد است آتش زدند. وقتی از آنجا عبور کردیم دیدیم که همه درختان سوخته‌اند.

این خانم همچنین گفت: پس از سقوط نقطه ایست بازرسی شنیدم که یکی از افراد به نام عکرمه الصالح از طریق بی‌سیم با دو نفر که نضال بکو و خالد عبدالواحد نامیده می‌شدند، صحبت می‌کرد. بکور به او می‌گفت که افراد غریبه را برای ما اعزام کن چون یک عملیات دیگر داریم. در این زمان هیثم الحلاق راه می‌رفت و یک ساطور در دستش بود. سلاح هم داشت. رفت به سراغ گروهش گروه الناصریه. او فرمانده گروه خود بود که تعدادشان به 200 فرد مسلح می‌رسید. این گروه، بزرگ‌ترین گروه بود که قبلا متخصص ربابش و سرقت بودند.

این شاهد عینی افزود: حمله به ایست بازرسی از ناصریه بود. از راه سد. به طور مستقیم. پس از اینکه بر آن کنترل پیدا کردند، نصال و خالد با هم صحبت کردند و افراد غریب را اعزام کردند. کسی که با او صحبت می‌کرد گفت که یک گروه از عقرب برایت می‌فرستم. کسی که صحبت می‌کرد نمی‌دانست که فرمانده این گروه کیست. گفت فرمانده این گروه کیست که در پاسخ به او گفتند که فرماندهی گروه عقرب بر عهده شخصی به نام یحیی الیوسف است و فرمانده گروه کفرلاها را نگفتند چون او را می‌شناختند.

وی افزود: گروه‌ها به سوی الخزان رفتند. چند راه هست که به راه سد می‌رسد. حدود ساعت هفت عصر بود که فهمیدیم کشتار [الحوله] اتفاق افتاده. درست بعد از سقوط ایست بازرسی که حدود دو ساعت طول کشید.

این شاهد عینی گفت: ساعت هشت شب قربانیان را به خودرو به مسجد جامع در شمال منطقه منتقل کردند. به دور از منطقه درگیری که در آن حضور داشتند. سپس فردی به نام غالب الیوسف تماس گرفت و خواستار اعزام چند خودرو کیا شد. آنان سپس ساعت هشت شب با خودرو تردد می‌کردند و نقطه ایست بازرسی کاملا سقوط کرده بود و نیروی پشتیبانی هم برای آنان نرسید.

قربانیان از خانواده‌های السید و معاویه السید بودند. این دو دو افسر پلیس بودند که حاضر نبودند فرار کنند [و به مخالفان بپیوندند] و قطعا از اهداف مخالفان بودند زیرا هر کس که از دولت جدا نشود، جزء اهداف است و زندگی‌اش در خطر. آنها منزلشان نزدیک ایست بازرسی ارتش بود و دوست نداشتند از آن خارج شوند و وارد محیط روستا شوند.

یک خانواده دیگر هم با خاندان السید بود. یک خاندان سومی هم نزدیک عبدالمعطی مشلب است که همه از نزدیکان المشلب هستند که موفق شد دبیر پارلمان جدید سوریه بشود. عبدالرزاق هم خانه‌اش آنجاست. من آنان را می‌شناسم. همه هوادار نظام و دولت هستند جر یک خانواده که مسلح است. خاندان عبدالرزاق متشکل از چهار خانواده است که به آنان تعرض شد. خانه‌هایشان در راه سد است. پشت منطقه ایست بازرسی در کنار رود.

منازل خاندان السید در همسایگی افراد مسلح بود. بنابراین اگر کسی از لباس شخصی‌ها (آنطور که می‌گویند) آمده است و این افراد را کشته، پس چرا کودکان افراد مسلح را نکشته است؟ چرا قتل‌ها دقیقا در این خانه‌ها رخ داده است؟ خانه‌های زیاد دیگری هم در مجاورت این افراد مسلح است. خانه حلاق‌ها که نزد ما معروف است به خانه اسب‌ها و خانه عبدالرزاق و بکور پس چرا هیچ کس از خانه بکورها کشته نشده است؟ چرا فقط کودکان عبدالرزاق را کشته‌اند؟

این شاهد عینی همچنین تاکید کرد: خانه فاعور هم اینجاست. همه‌شان مسلح هستند. تصویربردارشان هم مشهور است. او هم از فاعورهاست. یکی‌شان مرد اما برادرش کار را گرفت و او الان تصویربردار الجزیره است. پس از چرا هیچ یک از اینها کشته نشده‌اند و در حالی که خانه‌هایشان پر از آدم است.

این شاهد عینی در پایان اعلام کرد که تعداد زیادی از کشته‌های خود را به همراه خانواده‌هایی که کشته بودند مقابل ناظران بین‌المللی آوردند و گفتند که اینها در نتیجه خمپاره‌باران ارتش کشته شده‌اند.