بسیج , راز عشق و ایمان

تصاویر شهیدان راه انقلاب

بسیج , راز عشق و ایمان

تصاویر شهیدان راه انقلاب

شهید امیر حاج امینی

شهید امیر حاج امینی

بیسم چی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)


گوشه ای از سخن احسان رجبی (عکاس) در مورد عکسی که پس از شهادت شهید حاج امینی گرفت :

بعد رفتم سراغ امیر حاج امینی. او هم راحت آرمیده بود. گویی مدت هاست که در خواب است. چهره درشتی از او گرفتم و بعد تمام قد .

هیچ وقت فکر نمی کردم که عکسی که می گیرم به این اندازه مشهور شود. خوشحالم از این که این عکس آرامش خاطری است برای همه خانواده های شهدا. آنها که عکس و تصویری از شهادت فرزندانشان ندارند و نمی دانند چه حالی داشته وقی به شهادت رسیده است. وقتی خانواده های شهدا آرامش و زیبایی شهید حاج امینی را می بینند قطعاً تسلی پیدا می کند.

گفته می شود تا کنون هشتصد هزار نسخه از این عکس چاپ شده است اما من نمی دانم، الان مادر این شهید کجاست؟ شنیده ام از تهران کوچ کرده است. پدر شهید، فوت کرده و مادرش در یکی از روستاهای ساوه به سر می برد. نمی دانم آیا کسی به مادر او سر می زند یا نه؟
دوست دارم یک روز با دوربین سراغ این مادر بروم، مادری که فرزندش، با آرامشی ملکوتی، آنچنان زیبا به شهادت رسیده و با تصویرش خیلی ها اگر خودمانی بخواهم بگویم؛ صفا می کنند.


منبع : تبیان

چفیه......

چفیه‌ی من بوی شبنم می‌دهد
عطر شب‌های محرم می‌دهد
چفیه‌ی من، سفره‌ی دل می‌شود
جمعه، با مهدی، مقابل می‌شود
چفیه یعنی یار می‌آید شبی
چفیه یعنی لشکر پاک نبی (ص)
چفیه یعنی شعرهای باوضو
درد داری؟ درد خود با ما بگو
چفیه یعنی کوفه معنا می‌شود
چفیه یعنی بازکوچه، باز درد
ذکر « یا زهرای » شب‌های نبرد
چفیه یعنی « یاد یاران » یاد باد !
شب‌نشینی، زیر باران یاد باد !
چفیه یعنی ما شناسایی شدیم
بی‌شهیدان غرق رسوایی شدیم
...

عکس هایی مستند از جنایات منافقین

مهر 1361  ادامه عملیات مسلم بن عقیل، منطقه‌ی سومار

ظهر روز پنج‌شنبه 15 مهر ماه، برادر کسائیان فرمانده گردان آمد و گفت: «وسایلتون رو جمع کنید و حاضر باشید تا بعد از ظهر برای ادغام با گردان سلمان به اون طرف رود خونه بریم.» ساعت 3 بعد از ظهر، سلاح بر دوش و تجهیزات بسته، بیرون چادر‌ها به‌خط شدیم. فرمانده گردان دستور حرکت داد. چند قدمی که رفتیم، پشیمان شد و گفت: نیم ساعتی همین جا بمونید و استراحت کنید تا من برگردم.

تا خواستیم کوله‌ پشتی پر از وسایل را باز کنیم و خود‌مان را روی زمین رها کنیم، چند قدمی نرفته، رویش را برگرداند و گفت: زود باشید راه بیفتید.

همه دنبال او راه افتادیم. از جاده‌ی آسفالته ‌ی سومار و رودخانه ‌ی کنار آن گذشتیم. یکی از نیروها دم می‌داد و بقیه در جوابش می‌خواندند. نوحه‌ ی زیبایی بود که بعدها فهمیدم تناسب جالبی با آن روز داشت. همه با هم می‌خواندیم:

«کرب‌وبلا مدرسه ‌ی عشق و، شهادت

حماسه ‌ی خون شهیدان، استقامت

بگو تو با الله                                 

پیام ثارالله                                 

که من به دیدار خدا می‌روم          

به جمع پاک شهدا می‌روم»         

در ادامه هم به شوق شرکت در عملیات می‌خواندیم:

«حسین حسین حسین جان

ادامه مطلب ...

تیرباران یک بسیجی /مرگ بر منافق

تیرباران یک بسیجی (عکس)

تصویر زیر یکی از بسیجیان حضرت روح الله را نشان می دهد که در سنگر خود به اسارت درآمده و پس از دقایقی توسط دشمن بعثی تیرباران شده.

تیرباران یک بسیجی (عکس)
تیرباران یک بسیجی (عکس)