شهید امیر حاج امینی
بیسم چی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
چفیهی من بوی شبنم میدهد
عطر شبهای محرم میدهد
چفیهی من، سفرهی دل میشود
جمعه، با مهدی، مقابل میشود
چفیه یعنی یار میآید شبی
چفیه یعنی لشکر پاک نبی (ص)
چفیه یعنی شعرهای باوضو
درد داری؟ درد خود با ما بگو
چفیه یعنی کوفه معنا میشود
چفیه یعنی بازکوچه، باز درد
ذکر « یا زهرای » شبهای نبرد
چفیه یعنی « یاد یاران » یاد باد !
شبنشینی، زیر باران یاد باد !
چفیه یعنی ما شناسایی شدیم
بیشهیدان غرق رسوایی شدیم
...
ظهر روز پنجشنبه 15 مهر ماه، برادر کسائیان فرمانده گردان آمد و گفت: «وسایلتون رو جمع کنید و حاضر باشید تا بعد از ظهر برای ادغام با گردان سلمان به اون طرف رود خونه بریم.» ساعت 3 بعد از ظهر، سلاح بر دوش و تجهیزات بسته، بیرون چادرها بهخط شدیم. فرمانده گردان دستور حرکت داد. چند قدمی که رفتیم، پشیمان شد و گفت: نیم ساعتی همین جا بمونید و استراحت کنید تا من برگردم.
تا خواستیم کوله پشتی پر از وسایل را باز کنیم و خودمان را روی زمین رها کنیم، چند قدمی نرفته، رویش را برگرداند و گفت: زود باشید راه بیفتید.
همه دنبال او راه افتادیم. از جادهی آسفالته ی سومار و رودخانه ی کنار آن گذشتیم. یکی از نیروها دم میداد و بقیه در جوابش میخواندند. نوحه ی زیبایی بود که بعدها فهمیدم تناسب جالبی با آن روز داشت. همه با هم میخواندیم:
«کربوبلا مدرسه ی عشق و، شهادت
حماسه ی خون شهیدان، استقامت
بگو تو با الله
پیام ثارالله
که من به دیدار خدا میروم
به جمع پاک شهدا میروم»
در ادامه هم به شوق شرکت در عملیات میخواندیم:
«حسین حسین حسین جان
ادامه مطلب ...تصویر زیر یکی از بسیجیان حضرت روح الله را نشان می دهد که در سنگر خود به اسارت درآمده و پس از دقایقی توسط دشمن بعثی تیرباران شده.